Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (734 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Gibt es Sonderangebote für diese Reise? U معامله باصرفه برای این سفر وجود دارد؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Keine Regel ohne Ausnahme. U برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
Gibt es eine Ermäßigung für Kinder? U تخفیف برای بچه ها وجود دارد؟
Gibt es eine Ermäßigung für Wochenende? U تخفیف برای آخر هفته وجود دارد؟
Gibt es eine Ermäßigung für Vorverkauf? U تخفیف برای پیش فروش وجود دارد؟
Auf 260 Einwohner kommt ein Arzt. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
Gibt es eine günstigere Variante? U ارزانترش وجود دارد؟
Es gibt ... U اینجا ... وجود دارد [دارند]
Gibt es einen Nachtzug? U قطار شبانه وجود دارد؟
Gibt es einen Schnellzug? U قطارویژه تندرو وجود دارد؟
es besteht [ herrscht] Mangel an etwas [Dativ] U کمبود چیزی وجود دارد
es mangelt an etwas [Dativ] U کمبود چیزی وجود دارد
Gibt es einen Direktzug? U یک قطار مستقیم وجود دارد؟
Gibt es einen früheren Zug? U یک قطار که زودتر برود وجود دارد؟
Seit wann besteht das Problem? U از چه زمانی این مشکل وجود دارد؟
Gibt es einen späteren Zug? U یک قطار که دیرتر برود وجود دارد؟
Da steckt mehr dahinter. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
Gibt es hier Altertümer? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
verhandeln um etwas [Akkusativ] U گفتگو و معامله کردن برای چیزی
Es besteht kein Grund zur Besorgnis. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
Es besteht kein Grund zur Sorge. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
Kein Wechselgeld. U پول خرد وجود ندارد. [برای پس دادن]
Keine Rückgabe. U پول خرد وجود ندارد. [برای پس دادن]
Kein Rückgeld. U پول خرد وجود ندارد. [برای پس دادن]
Ring {m} [spekulative Aufkäufergruppe] [Börse] U گروهی که انحصار میکنند [برای معامله قماری] ازطریق خرید کلی [گروه خریدار سفته باز] [بورس سهام ]
Schwänze {f} U گروهی که [برای معامله قماری] ازطریق خرید کلی انحصار میکنند [گروه خریدار سفته باز] [بورس سهام ]
Was habe ich denn davon? <idiom> U این چه سودی برای من دارد؟
Pickelgesicht {n} U عبارت زشت برای کسی که بدچور جوش روی صورتش دارد.
Egal was du sagst, er wird immer etwas auszusetzen haben [ etwas finden, um dagegen zu reden] . U فرقی نمی کند چه بگویی او [مرد] همیشه ایرادی برای گرفتن دارد.
Wenn die Symptome weiterhin auftreten, ärztlichen Rat einholen [einen Arzt zu Rate ziehen] . U اگر ظهورعلایم بیماری ادامه دارد برای مشاورت به پزشک مراجعه شود.
praktisch <adj.> U باصرفه
nützlich <adj.> U باصرفه
zweckmäßig <adj.> U باصرفه
Stromsparen ist bei meinem Onkel eine fixe Idee. U در مورد صرفه جویی برق عموی من شپش درکلاه دارد. [خیلی مهم است برای او ]
Wände haben Ohren <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
Behandlung {f} U معامله
Geschäft {n} U معامله
Handel {m} U معامله
Abwicklung {f} U معامله
Verhandeln {n} U معامله
Verhandlung {f} U معامله
Existenz {f} U وجود
Bestehen {n} U وجود
trotz [Genitiv] [Dativ] <prep.> با وجود
Dasein {n} U وجود
Existenzberechtigung {f} U حق وجود
Abzahlungsgeschäft {n} U معامله قسطی
Diskontgeschäft {n} U معامله با تخفیف
Geschäftsvereinbarung {f} U معامله تجارتی
ein faires Geschäft U معامله ای منصفانه
handeln U معامله کردن
Barkauf {m} U معامله نقدی
eine reelle Sache U معامله ای منصفانه
Ich habe das Gefühl [so eine Ahnung] , dass es diesmals anders ist. U بدلم برات شده که این بار فرق دارد. [سخت گمان دارم که این بار فرق دارد.]
gegenwärtig sein U وجود داشتن
vorkommen U وجود داشتن
bestehen U وجود داشتن
aber <conj.> U با وجود این
mit aller <adv.> U با [وجود] همه
Faktum {n} U وجود مسلم
bei aller <adv.> U با [وجود] همه
da sein U وجود داشتن
Trotzdem U با این وجود
obwohl <conj.> U با وجود اینکه
Existenzphilosophie {f} U وجود گرایی
obgleich <conj.> U با وجود اینکه
wenngleich <conj.> U با وجود اینکه
Existenzfrage {f} U مسئله وجود
Aufkauf {m} U معامله تجاری بزرگ
Effektenhandel {m} U معامله اوراق بهادار
Bargeschäft {n} U معامله و تجارت نقدی
ein Geschäft sausen lassen U تجارتی [معامله ای] را ول کردن
Großgeschäft {n} U معامله غول اسا
Geschäftsunterbrechung {f} U انقطاع در تجارت [معامله]
Konto {n} U حساب [معامله اقتصادی]
ein Geschäft durchziehen U معامله ای انجام دادن
Abmachung {f} U معامله [ قرارداد] [قرار]
ein gutes Geschäft U معامله ای [تجارتی] سودمند
Deal {m} U معامله [اصطلاح روزمره]
trotz alledem U با وجود همه [چیز]
Deismus {m} U اعتقاد به وجود خدا
trotz allem U با وجود همه [چیز]
aber trotzdem U اما با وجود این
Deist {m} U قائل به وجود خدا
Koppelungsgeschäft {n} U معامله وابسته [پیوسته] [اقتصاد]
einen Verkauf [Geschäfte] tätigen U فروشی [معامله ها] را صورت دادن
ein Geschäft machen U معامله ای را با موفقیت انجام دادن
an Geister glauben U به وجود ارواح عقیده داشتن
seinen Warnungen zum Trotz U با وجود همه هشدارهای او [مرد]
obschon <conj.> U با وجود اینکه [اصطلاح رسمی ]
Homebanking {n} U انجام معامله های بانکی از خانه
Jemandem ein Ultimatum stellen U به کسی آخرین پیشنهاد را دادن [در معامله ای]
Jemanden anständig behandeln U با کسی عادلانه رفتار [معامله] کردن
leer ausgehen U با دست خالی [معامله ای را] ترک کردن
Tageshit U بهترین معامله امروز [علامت در مغازه]
Erledigen von Bankgeschäften von Hause U انجام معامله های بانکی از خانه
nicht klüger sein als zuvor [vorher] <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
Kein Anschluss unter dieser Nummer. U همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
verhandeln [über etwas mit Jemandem] U گفتگو و معامله کردن [با کسی درباره چیزی]
Es ist schlechterdings alles verhandelbar. U تقریبا همه چیز قابل معامله است.
Nahrungsmittelring {m} U گروه سفته باز در [معامله] مواد غذایی
Sosehr er sich auch bemühte, ... U با این وجود که او [مرد] سخت تلاش کرد ...
Es besteht kein Anlass, etw. zu tun. U دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
Ach, was soll's! U اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
Es besteht keine Gefahr, dass sich das wiederholt. U خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
rechtliche Selbständigkeit {f} verbundener Unternehmen U مستقل و برابر بودن طرفها [یا شرکتها] در معامله ای [اقتصاد]
Die Kauflustigen rissen sich um die Schnäppchen. U خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
fehlendes Naheverhältnis {n} U مستقل و برابر بودن طرفها [یا شرکتها] در معامله ای [اقتصاد]
Dreifaltigkeit {f} U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
Dreieinigkeit {f} U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
Trinität {f} U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
Ich glaube, daran besteht kein Zweifel. U من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
das Rad noch einmal erfinden <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
das Rad neu erfinden <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
Ansteckbukett {n} U دسته گلی که برای زدن روی مچ دست تهیه میشود [برای جشن فارغ التحصیل از دبیرستان]
es kommt darauf an U بستگی دارد [به]
Er hat dienstfrei. U او مرخصی دارد.
Ist es möglich? U امکان دارد؟
kaum verwendet U بندرت کاربرد دارد
so weit es möglich ist U تا آنجایی که امکان دارد
Er neigt zu Erkältungen. U او تمایل به سرماخوردگی دارد.
selten verwendet U بندرت کاربرد دارد
je nachdem U این بستگی دارد
es kommt drauf an U این بستگی دارد
Wie weit? U چقدر فاصله [دارد] ؟
Es gibt ein Problem mit meinem Zimmer. U اتاق من اشکال دارد.
die Ausfuhr von ... ist prämienbegünstigt. U صدور ... جایزه دارد.
Wir ersuchen um eine Vorlaufzeit von mindestens zwei Wochen [damit wir] [für etwas] [vor etwas] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
Er behauptet, Sie zu kennen. U او [مرد] ادعا دارد او [زن] را بشناسد.
Was ist mit ihm? U مگر او [مرد] چه عیبی دارد؟
Kostet das eine Gebühr? U جریمه دارد؟ [لغو رزرو]
Er ist anderer Meinung. U نظر او [مرد] فرق دارد.
Das ist eine Spirale ohne Ende! این رشته سر دراز دارد.
es spukt [in dem Haus] U [این خانه] روح دارد
etwas mangelt Jemandem U کسی کمبودی چیزی را دارد
ein mir gewogener Mensch U کیسی که با من میانه خوبی دارد
Ein Würfel hat 6 Seiten. U یک مکعب ۶ تا وجح دارد. [ریاضی]
Flug und Unterkunft sind im Preis inbegriffen. U بها پرواز و مسکن را در بر دارد.
das bricht nicht ab <idiom> U همینطور ادامه دارد [موضوعی]
Der Bus nach ... hält hier an. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
es hängt ganz davon ab U این کاملا بستگی دارد
für mich allein U تنها برای من [برای من تنهایی]
Bluthund {m} U سگ شکاری که شامه بسیار تیزی دارد
Das Rad eiert ein wenig. U این چرخ کمی تاب دارد.
Ich bin zwar sein Vater, aber ... U واقعیت دارد که من پدرش هستم اما ...
Dover liegt im Süden Englands. U دور در جنوب انگلیس قرار دارد.
Ballkünstler {m} U کسی که بر توپ تسلط مطلق دارد
Jimmy Carter ist an Krebs erkrankt. U جیمی کارتر بیماری سرطان دارد.
Bahnkörper {m} U ریل و سکویی که زیر آن قرار دارد
Es ist fraglich, ob ... U این جای بحث دارد که آیا ...
Das Zimmer ist muffig. U اتاق بوی ناگرفته پوسیده دارد.
Da kommt noch mehr. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch etwas. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه دارد]
Was ist mit ihm? U این چه ناراحتی دارد؟ [اصطلاح روزمره]
dediziert <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص] [رایانه شناسی]
Einmalkennwort {n} U اسم رمزی که تنها یک بار ارزش دارد
Ein unüberschaubarer Personenkreis hat Zugriff auf die Daten. U گروه بیحسابی از افراد دسترسی به داده ها دارد.
Einmalpasswort {n} U اسم رمزی که تنها یک بار ارزش دارد
um zu sehen, aus welchem Holz er geschnitzt ist <idiom> U تا ببینیم او [مرد] چقدر توانایی [تحمل] دارد
nur <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
ausgenommen <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
außer <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
Mein Schreibtisch steht am Fenster. U میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
Dieses Buch verdient eine sorgfältige Lektüre. U این کتاب شایستگی خواندن با دقت را دارد.
Briefkastenfirma {f} U شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
Es ist eigenartig und doch wahr. U این عجیب است و در عین حال واقعیت دارد.
Wie jedes Kind verfügt sie nur über einen begrenzten Wortschatz. U مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
Im internationalen Vergleich ist Deutschland führend. U در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
zur Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
zu Ihrer Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
Da muss ich etwas weiter ausholen. U این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
Albino {m} U زال [کسی که از آغاز تولد پوست و موی سفید دارد]
Warum ist die Banane krumm? <idiom> U من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
Der Erfolg hat viele Väter, der Misserfolg ist immer ein Waisenkind. U موفقیت چندین پدر دارد شکست همیشه یتیم است.
Warum ist die Banane krumm? <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
Das ist jetzt schon das dritte Jahr in Folge, dass [wo] die Fluggesellschaft rote Zahlen schreibt. U این سومین سال پی در پی است که شرکت هواپیمایی کسری در حسابش دارد.
der Heilige Gral U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
Wenn der Mond einen Hof hat, so bedeutet das Regen. U وقتی ماه هاله دارد این علامت باران آمدن است.
eigen <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص]
eigens [dafür] eingerichtet <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص]
fest zugeordnet <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص]
ein Ohrfeigengesicht haben U صورتی داشته باشد که آدم دوست دارد سیلی اش بزند [اصطلاح روزمره]
falscher Freund U واژه ای در دو زبان که شبیه به هم هستند اما معنی آنها کاملا فرق دارد.
Nach dem Essen zieht er sich gerne in sein Arbeitszimmer zurück. U پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
sich um etwas [Akkusativ] raufen U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
sich um etwas reißen U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
Unterwegs ist Fotografieren strengstens verboten, man befindet sich schließlich auf Militärgelände. U در بین راه عکس برداری شدیدا ممنوع است، چرا که آدم در محوطه نظامی حضور دارد.
Jemanden für etwas besonders empfänglich [anfällig] machen U کسی را برای چیزی مستعد کردن [زمینه چیزی را برای کسی مهیاساختن ]
Die Hauptstraße geht halbrechts [schräg rechts] weiter. U این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
Aber-Nazi {m} U کسی که ادعا دارد نازی نیست [اما در دلایلش و رفتارش نازی است]
Da kommt noch etwas. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch mehr. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Es wird Abend. <idiom> U هوا دارد تاریک می شود [شب می شود] . [اصطلاح]
für U برای هر
per U برای هر
pro U برای هر
für [ Akkusativ] <prep.> U برای
zum Kochen geeignet <adj.> U برای آشپزی
als Rache [für] U انتقام [برای]
eine Übernachtungsmöglichkeit {f} U خوابگاه برای یک شب
Ewigkeit {f} U برای همیشه
Recent search history Forum search
1حروف الفبا و نشانه ها
3was bedeutet Präteritum in Farsi?
1zwar
1Stalking-Methoden
2Arschloch
1Chia-Samen چه معنایی دارد ؟
1برای رشد به درون خود نفوذ و سفر کنید
1برای شاد کردن دیگران باید بعضی وقتها هم باخت
2براى همه شما!
2فعل کجای جمله قرارمیگیرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com